
در این مطلب به مصاحبه انجام شده با تام فورد (Tom Ford) طراح مد آمریکایی که در ۲۰ ام ماه جولای سال ۲۰۱۱ در وبسایت The Talks قرار گرفت، میپردازیم:
آقای تام فورد ، شما اخیراً یک بحران میانسالی را پشت سر گذاشتید؟
بله ترک گوچی برای من ویرانگر بود. ویرانگر چراکه پانزده سال همهچیز را صرف آن کردم و ناگهان هویتی نداشتم. «من کی هستم؟ چهکاری انجام میدهم؟» دیگر هیچ انجمنی برای صحبت با دیگران و یا انتقال افکار یا ایدههایم ندارم. شاید زیادی جوگیر شدم که زندگی در لندن کار بسیار سادهای است. احتمالاً در زندگی به چیزهایی اصرار ورزیدم که مهم نبودند. بنابراین، بله، تا حدی دچار بحران میانسالی شدم. ایکاش شرایط بهتری داشتم. برای هرکس این اتفاق میافتد، شاید در سیسالگی، شاید در چهلسالگی، شاید در شصت یا هفتادسالگی. زمانی میرسد که تیکتاک ساعت را احساس میکنید و درنگ میکنید که آیا واقعاً از زندگی خود لذت میبرید؟
به نظر میرسد اگر همهچیز در زندگی خود داشته باشید، راحتتر خودتان را گم میکنید.
و اگر همهچیز داشته باشید، سادهتر درک خواهید کرد که هیچکدام مهم نیستند. متأسفانه بسیاری از مردم به این نقطه نرسیدهاند. آنها تمام عمر خود را تلاش میکنند و بازهم هیچ درسی از آن نمیآموزند. افرادی که در سن بیستسالگی این را تشخیص میدهند و از سن کم بهصورت کاملاً متعادل آنها را بکار میگیرند.
- این مطلب را نیز بخوانید: مصاحبه با “کالوین کلین – Calvin Klein” (قسمت اول)
وضعیت فعلی ذهنیتان چگونه است؟
احساس میکنم برای زندگی خوب به چیزی نیاز ندارم. من در نیومکزیکو بزرگ شدم و هرچه پیرتر میشوم کمتر نیازمند فرهنگ معاصر و شهرهای بزرگ و همهچیزهایی که با آن بمباران میشویم، هستم. من با تماشای برگی که روی علفها حرکت میکند، گوش دادن به سکوت و اسبسواری در فضای باز در مزرعهای وسط ناکجاآباد شادتر خواهم بود. بنابراین اگر همهچیز زندگیام را از دست دهم، با چیزهای ساده بسیار خوشحال خواهم شد چراکه آنها مهم هستند.
بنابراین به زندگی تجملاتی که در آن قرار دارید علاقهای ندارید؟
پس از دو ماه کار کردن در نیومکزیکو، متوجه شدم که واقعاً میتوانم در هرکجا کارکنم. بعدازاین همه، واقعاً تنها هستم و یک فرد اجتماعی نیستم. مردم به خاطر شغلم فکر میکنند که هر شب بیرون هستم، اما واقعاً از این چیزها نفرت دارم. من دوست دارم تنها باشم و فقط برخی دوستان نزدیکم را ببینم. من یک فرد خجالتی و درونگرا هستم.
بیشتر از طبیعت الهام میگیرید؟ بههرحال، زیبایی ابدی است.
بله، طبیعت نزدیکترین چیز به خداست البته منظورم خدا به معنای مذهبی آن نیست، بلکه ارتباط با جهان است که من به عنوان تام فورد فکر میکنم فراموش کردهایم. سرخپوستان آمریکایی آن را داشتند و جایی که من زندگی میکنم درواقع مرکز تمدن بومیان آناسازی است. حتی دو ویرانه آناسازی بزرگ در مزرعهام دارم. نمیگویم قطعاً نوعی معنویت در آنجا وجود دارد، اما ممکن است وجود داشته باشد. هنگامیکه خورشید طلوع میکند از خواب بیدار میشوید و هنگامیکه غروب میکند به خواب میروید.